اهداف توسعه هزاره در واقع هشت هدف مشترک بودند که در سال 2000 در سازمان ملل بر سر آنها توافق شد و طی یک برنامه زمانبندی مقرر گردید این اهداف تا سال 2015 میلادی تأمین شوند بلکه به چالشهای اصلی توسعهٔ جهان پاسخ داده شود. این اهداف در بیانیهای با عنوان بیانیه هزاره در ماه سپتامبر سال 2000 مطرح و توسط 189 کشور پذیرفته شده و 147 نفر از سران سیاسی آن را امضا کردهاند.
با این مقدمه به یکانی از هشت آرمان و هدف مشترکی اشاره میکنیم که در کنار دو شاخصهی مهم اجتماعی، اقتصادی و البته توجه و برنامهریزی دقیق و منسجم برای پیشبرد اهداف نهفته در آنها مفهوم توسعه پایدار را به واقعیت پیوند خواهند زد، مساله مهمی که شرایط وجودی آن در ایران همواره و در همه حال منحصر بفرد بوده است.
تضمین پایداری محیط زیست، یکی از هشت آرمان و اهدافی است که جامعه بینالملل بر روی آن تاکید فراوان داشته تا جایی که گنجاندن اصول توسعهی پایدار در بین سیاستها و برنامههای کشورها، بر آغاز روند معکوس اتلاف منابع محیط زیست اشاره دارد. با این حال باید دید برنامهریزیهای کلان کشور در راستای دستیابی به این آرمان و هدف تا چه میزان متضمن پایداری محیط زیست بوده است؟
طبق این تعاریف، تضمین پایداری محیط زیست همگام و همسو با جنبههای اقتصادی و اجتماعی توسعه پایدار را رقم خواهند زد که این مساله به معنی توسعه و پیشرفت نسل حاضر با حفظ منابع برای توسعه نسل آینده است.
در توسعه پایدار باید رشد اجتماعی را که در آن نیازهای همه افراد برآورده شده، فراهم آورد، حفاظت موثری از محیط زیست به عمل آورده و در مصرف منابع طبیعی با دقت عمل نمود، همچنین این توسعه باید رشد پایدار و رونق اقتصادی را به همراه داشته باشد.
اما از آنجایی که معمولا سیاستها و راهبردها در مورد مسائل مختلف کشور همواره با آزمون و خطا همراه بوده است و نظم دقیقی در اجرای برنامهها دیده نمیشود از اینرو رسیدن به اهداف مورد نظر در خصوص یکانی از اهداف هشت گانه توسعه هزاره هم شاید خالی از اشکال نباشد، اشکالاتی که نه به صورت خرد بلکه در ابعاد کلان آن علاوهبر صرف زمان و هزینههای هنگفت توفیقات چندانی به دنبال نداشته است.
افزون بر آنچه پیشتر گفته شد، در پی آزمون و خطاهایی که گاها به دلیل عدم مدیریت قوی و راهبردی پیش آمده متاسفانه با اتلاف منابع طبیعی و خسارات جبران ناپذیر بر پیکره محیط زیست به این موضوع اشاره دارد که شاید ناکارآمدی برنامههای طراحی شده نه تنها حفاظت و ارتقا منابع را به دنبال نداشته بلکه خطرات جدی را متوجه نسلهای آینده کرده است.
باید گفت آنطوری که جایگاه محیطزیست در توسعه پایدار کشور بسیار حایز اهمیت و حیاتی عنوان شده است اما نوع نگاه و برخورد با این مقوله مهم هیچ نشانی از آن همه تاکید و سفارش در نزد مردم و مسئولان نداشته است، بد نیست بدانید عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی ارکان توسعه را شکل میدهند اما محیط زیست به عنوان رکنی از ارکان توسعه پایدار نقش پشتیبان کننده را بازی میکند، پس یقین بدانید بدون حفظ و ارتقا اجزا نمیتوان انتظار داشت که یک سیستم به شکل درستی کار کند.
واضح است، دستیابی محیط زیست کشور به جایگاه متناسب با شان خود در فرآیند توسعه دارای الزاماتی است که همه آحاد مردم و به ویژه تصمیم گیران در زمینه حفظ محیط زیست با این الزامات روبرو بوده و ملزم به رعایت آنها هستند. در همین رابطه الزام تعهدات بینالمللی یکی از موضوعاتی است که از طریق کنوانسیونهای مختلفی که ایران عضویت آنها را قبول نموده اعمال میگردد و همین موضوع با عضویت ایران در بیانیه هزاره سوم به این موضوع اشاره دارد که کشور ما بایستی همگام و همراه با دیگر نقاط دنیا به اجرای برنامههای حفاظتی و ارتقا بخشی به مسائل زیست محیطی بپردازد تا بلکه همسو با روند تحولات جهانی به سمتی پیش برود تا هماهنگیهای بیشتری بین کشورها برای یک هدف مشترک یعنی حفظ محیط زیست کره زمین شکل بگیرد و مهم است ایران با توجه به پیشینه تاریخی اثر گذار خود، جایگاه محوری خود را در این زمینه بازیابی کند.
متاسفانه باید گفت ایران نه تنها به اهداف مشترک جامعه جهانی دست نیافته است بلکه عدم توجه به شاخصهای توسعه پایدار منجر به خسارات عمده به بخش آب، جنگلها، مراتع و تالابها، نابودی منابع آب زیرزمینی، آلودگی منابع آبهای سطحی، فرسایش خاک، فقدان مدیریت اصولی دفع پسماند و ... شده است، پس نتیجه میگیریم تمامی خساراتی که بر پیکرهی محیط زیست وارد آمده است هیچ سنخیتی با قرار گرفتن در راستای برنامهها و اهداف توسعه هزاره در ایران نداشته و ندارد و همهی این مسائل گواهی است بر اینکه کشور ایران در راستای دستیابی به اهداف توسعه هزاره با فقدان مدیریت و عدم برنامهریزیهای مطلوب و راهگشا سیر کاستگی را در پیش گرفته و با شکست مواجه شده است!
یادداشت: اکبر بابایی