پایگاه خبری تمدن لر-یادداشت: وحید آریافر-در بسیاری از مواقع خود را در مقام یک خبرنگار و یا شاید شهروندان خبرنگار میپندارند.
همانهایی که لحظات نادر از مرگ یک شهروند تصادفی را در شیراز و یا افتادن یک نوزاد از آپارتمان و یا سقوط یک ساختمان در تهران و حتی دزدیدن گوشی یک همشهری را به ثبت رساندهاند.
شاید در آن لحظات طلایی، اگر به جای گوشی تلفن همراه، لحظه ای درنگ میکردند و یا بجای شهروند خبرنگار، نقش امدادگر را ایفا می کردند؛ جان شخصی و یا زندگی عدهای را نجات میدادند.
روی صحبتم با این جماعت موبایل به دست است که در هر لحظهای و در آنی از ثانیه گوشی خود را به دوربین تبدیل کرده و درست در وسط ماجرا بجای همکاری با اطرافیان و امدادگران؛ به ثبت یک بحران می پردازند.
بارها و بارها و بارها همین جماعت خبرنگارنما و یا شاید موبایل دوست میتوانستند با کمی همکاری جان یک هموطن را نجات دهند.
در انفجار منازل مسکونی در اثر نشت گاز، ریزش آوار ساختمان بر روی یک کارگر و حوادثی همچون پلاسکو تهران، تنها کسانی که نمیتوانند در صحنه حضور داشته باشند؛ امدادگران هستند که در ترافیک موبایلی این جماعت گیر افتادهاند.
و متاسفانه بارها بسیاری از هموطنان در حین فیلمبرداری از حادثهها، جان خود را از دست دادهاند.
در ماجرای ورود پلنگ به داخل شهر قائمشهر مازندران نیز این جماعت موبایل به دست با تعداد و تکثیر بالاتری حضور داشتند.
بارها و بارها از زوایای مختلف فیلم ها را دیدم.
نکته جالب اینجاست که این جماعت موبایل به دست بجای نجات جان خود و یا اطرافیان و حتی نه در مقام یک امدادگر و یا فعال محیط زیستی، موجب ترسناک تر شدن محیط برای این حیوان زبان بسته شدند.
حیوانی که به اقتضای زیست بوم خود، در مقام دفاع و یا فرار به این سو و آن سو میرود و همچون طبیعت از کولر و تابلوی بانک و خودرو بالا و پایین میپرد.
آنها با فرار در حال فیلمبرداری و با هیاهو، محیطی ناامن و خطرناک را برای پلنگ مازندران ایجاد کردند تا آنجا که شاید در حمله به شهروندی و یا شاید حمله به یک امدادگر، سرمایهای کم نظیر را از دست دادیم.
شاید اگر آرامش در محیط حاکم بود و این جماعت موبایل به دست وجود نداشت؛ اکنون این سرمایه ملی جنگل های شمال، در دل طبیعت خودنمایی می کرد.
کمی انسان باشیم...