به گزارش پایگاه خبری تمدن لر ، سعی خواهد شد از این تاریخ به بعد مباحث گوناگون حوزه مهندسان با عنوان ((مصیبت نامه مهندسان)) به صورت سریالی در کانال ها و گروههای مجازی خاص ایشان و برخی پایگاههای خبری ارائه گردد.
امیدوارم این سریالِ مصائب مهندسان، پایانی نیز داشته باشد...
به قلم : سعید بارانی/ "11 شهریور ماه 401"- می گویند؛ ""هیتلر زمانی گفته است قانون چون تار عنکبوت می مانَد که فقط می تواند مگس های کوچک را شکار کند"". این مساله حداقل در خاورمیانه آشوب - پربیراه نبوده و نیست؛ چرا که بی پناه ها و افراد عادی جامعه گرفتار قوانین درست و نادرست می شوند، اما هستند کسانی که گرفتار قانون و تبعات عدم پایبندی به آن نمی شوند!!
در مملکت پر تلاطم خودمان نمونه های بسیاری از این ناهنجاری را داریم و در اینجا به تناقض های موجود در قصه طنزوار تعارض منافعآن هم در برون و درون سازمان های نظام مهندسی ساختمان می پردازیم؛
اپیزود اول:چندوقتیست گهگداری به صف توزیع نظارت مراجعه می کنم و با کمال تعجب نامی هم نام شهردار مرکز استان را به چشم می بینم و بارها پلک می زنم که نکند اشتباه می بینم و نامی دگر است.اما همان نام است و باز شک می کنم و می گویم حتماً مهندسی هم نام ایشان در زیر پوست شهر فعال است، اما نام و نام خانوادگی خود شهردار است.نماد مدیریت شهر در پرجمعیت ترین شهر لرنشین،عیار مدیریت شهری در شهرداری های لرستان. انتخاب کار توسط ایشان، نمونه بارز همان تعارض منافع است. واقعاً طی این مدت کسی پیدا نمی شد به شهردار گرامی بگوید؛ برادر جان بیخیال انتخاب کار و حضور فعال در صف نظارت. شهر پر از گرفتاریست.
شهردار جان دست خیری برسر عمران و آبادانی شهر بکش،هتل باستانی صخره ای و برج های دوقلو و شهربازی کیو به تماشایمان نشسته اند. ترافیک عجیب، رکود و تعطیلی پروژه ها بیش از پیش شده اند و شادابی در این دیار رنگ باخته است.
تو خود آفتاب خود باش و از صف نظارت برون آی* تا شاید بجز بحث جدی رای هیات عمومی دیوان عدالت اداری در این زمینه خاص، الگوی مناسبی برای شهرداران مهندس و باقی همکاران صدر تا ذِیلت گردی...
اپیزود دوم: راه و شهرسازی استان با اعوان و انصار، تمام و کمال فعالیت حرفه ای داشته و دارند. اگر هم به صورت استثنا - مهندسی از این مجموعه فعال نیست، دلیلی بجز تعارض منافع دارد ولی نام مبارکش در لیست صف نظارت چشمک می زند.
مدعی و متولی اصلی تعارض منافع همین مجموعه وزین می باشد که به عبارتی رُطب خوردگان دوران مهندسی ما هستند. اینان مصداق بارز قانون و تار عنکبوت هستند که هنوز شکار نشده اند. چنان غرق در خدمت به مردمان شده اند که نمی توانند دست از خدمت به خلق خدا در حیطه (طراحی، محاسبات و نظارت) بردارند و عیب و ایراد خود را در آئینه اعمال حرفه ای نمی بینند، اما بر روی کاغذ - یکه تاز کنترل و نظارت عالیه امور هستند.مصائب اجاره، رکود و گرانی مسکن در لرستانِ غیر مولد و توسعه نیافته، شکست طرح اقدام ملی و حرکت بسیار لاک پشتی طرح جهش و تولید مسکن* که وظیفه ذاتی و اصلیشان است را نه دانش پاسخ گوئی دارند و نه توانائی حل مشکلاتشان!! اما برای منافع شخصی خود در حیطه کار حرفه ای بشدّت فعال هستند!
طنزی تلخ تر از این داریم مگر؟! گریه کنیم یا بخندیم؟!!
اپیزود سوم: حداقل در این دیار و در نمایندگی های تحت امر سازمان،مبحث تعارض منافع لوث شده، تا جایی که مسوول یکی از نمایندگی ها که در دو مقطع مدیریتی هیات مدیره ها به صورت شفاف و ابلاغی از فعالیت حرفه ای منع شده،با هماهنگی هیات مدیره فعلی هم کار برمی دارد، هم دفتر طراحیش از قِبَل نفوذ در نمایندگی فعال می شود.می گویند استعفا داده و حتی استعفایش پذیرفته شده، اما بعد از استعفا باز کار برمی دارد و در مقام امانت داریش!! می مانَد و هم دوستان شفیقش در هیات محترم برای ماندنش به بهانه های متنوع تلاش می کنند.(کسی نیست به منتخبان مهندسی ترین هیات مدیره های ادوار بگوید؛ بمانَد که چه کند برایتان؟! تاکنون چه گُلی به سر نمایندگی، شهر و مهندسان همکارش زده و یا خواهد زد؟! منافع و مطامع دنیای او یا دیگری اینقدر از آبروی خودتان مهمتر شده که توان اجرای یک تصمیم یا بازخواست جدی را ندارید؟! البته از آن روی سکه، تقصیر بر ذمه شما نیست. خانه تعارض منافع از پای بست ویران است* و *نمک نظارت آنان که مدعی و متولیش هستند مدتهاست گندیده!* اما هر بهانه ای هم باشد دیگر یک سالی می شود همه چیز حداقل در حوزه داخلی خودتان آشکار است،پس این چه رسم بازیگریست؟!!
این سه اپیزود بخش هائی عیان از زیر پوست طنز تلخ تعارض در حیطه مهندسان است. همان تار عنکبوت است و گرنه اصل تعارض منافع در ابعاد مختلف در بدو امر باید از ارکان و مجموعه دولت ها شروع شود و پس ازآن به سمت پائین و بخش های دیگر هدایت گردد و گرنه کسی دیگر این بازی های دروغین را آنچنان باور ندارد که اگر باورمندی در کار بود، سه مثال عینی فوق شکل نمی گرفت...