به گزارش تمدن لر، از آخرین روزهای عصر زنسالاری تا کنون بالغ بر هفتهزار سال دوران مردسالاری گذشت و ما آخرین نسل کودکان مردسالاری بودیم. این مردها بودن که حقوق مدنی و فرهنگی اعضای خانواده را مشخص میکردند و عدول از این حقوق حساب را به کمربند میکشید و چرم پوستی که از ما برداشته میشد. حالا مضاف بر این شرایط و ترس حاکم بر آن، صدای آژیر قرمز و بمب افکنهای عراقی و دیوارهای آوار شده و حجلههای شهدا را اضافه کنید در این شرایط ما کودکی متفاوتی را تجربه کردیم. ترس، فرمانپذیری و البته باورمندی به اعتقادات ارزشی خاصیت نسلی ما بود ما نسل ویژگیهای خاص بودیم. اینها را گفتم که بگویم ما آخرین کودکان این شکلی بودیم اما کودکان بعد ما بر خلاف ما از همان کودکی آقا یا خانم صدایشان میکردند (نه گیس بریده و سرخور!)
زندگی در خانوادههای کم جمعیت باعث شده که والدین وقت بیشتری صرفشان کنند آنها یاد گرفتند که حقوق بیشتری را مطالبه کنند و برخلاف ما که در کاست فرهنگی زندگی میکردیم که یک سویش ارزشهای ایلی و عشایری بود و یک سویش ارزشهای ملی، آنها نسل تکنولوژی و کلاس زبان و دهکده جهانی هستند، نسل صداهای مختلف از همه جای دنیا، نمیخواهم ارزشگذاری کنم میخواهم بگویم با هم متفاوتیم نسلی که هر چه خواسته بوده حالا که بزرگ شده است و مطالباتش از سقف خانه و خانواده بیرون زده و انتظار دارد به همان سهولت، جامعه پاسخگوی نیازهایش باشد با نسل من که هر چه میخواست نبود، فرق دارد زبان خودش را میخواهد و گفتمان خودش را این تفاوت نسلی مدیریت درست میخواهد. نسل ما از این هفته تا آن هفته منتظر شوت سوباسا اوزارا بود و نسل آنها نسل ماهواره و شبکههای مجازی و بمباران اطلاعات است قطعا این دو نسل با هم متفاوتند مدیریت آنها وقت بیشتری را میطلبد و سرمایه بیشتری! اما پیشتر از هر چیزی باید بپذیریم که آنها تهدید نیستند ظرفیتهای این سرزمیناند. آنها شجاعتر، متخصصتر و کارآمدتر از نسل ما هستند میتوان از آنها در مسیر توسعه استفاده کرد در مسیر ایران آباد!
اما این نسل ویژگیهای خودش را دارد باید برای تن آنها لباسی قواره تنشان بدوزیم و قبول کنیم این نسل را با تحکمِ نمیدانم! نمیشود مدیریت کرد( و این ویژگی نسلی آنهاست) نسلی که انقلاب و جنگ را ندیده و شنیده است و باید اعتراف کنیم دستگاههای عریض و طویل اما موازیکار فرهنگی کشور نتوانسته این ارزشها را به درستی برای آنها نهادینه کند که اگر کرده بود، شکاف فرهنگی بدین وسعت نداشتیم.
بله من نیز باور به انقلاب دارم اما نه انقلابی که اتفاقات بعد از آن را نمیتوانم پیشبینی کنم انقلابی را نمیپذیریم که پای سلطنتطلبان و منافقان در آن باشد انقلابی را میپسندم که سیستان و کردستان و همهی ایران برای ایران بماند انقلابی در سطح مدیران و شیوه مدیریت آنها، سالهاست جبهههای اصلاح طلب و اصولگرا بجای اصلاح جامعه و تعهد به اصولها عملا به سمت منافع حزبی رفته است و ارقام کهکشانی اختلاس و فساد و رانت اخبار یومیه شده، نبود شغل و لش ورم کرده اقتصاد و اختلاف طبقاتی فربه و آقازادههای دو ملیتی که زیر پرچم کشورهای غربی سوگند وفاداری خوردهاند، توسعه نامتوازن استانها... همه و همه نیاز به انقلاب دارد، گام دوم انقلاب!
در این آرمانشهرِ گام دوم انقلاب؛ منافع ملی بر هر اخلاقی اولیست و دشمن نام دیگر ناامیدی، یاس، رخوت، فساد، تبعیض و بغض نسل جوان ماست. بله ما به قول شما به پاکسازی انقلابی نیاز داریم اما این به معنی قیچی کردن هرکس بجز شما نیست در پاکسازی انقلابی نابخردان را قیچی کنید شیوههای بد را قیچی کنید علل شرایط موجود را قیچی کنید از منم منم دست بردارید و به فکر ما باشید پیش از آنکه افسوس امروز را بخوریم.
این نظام برای سر پای خود ایستادن کم شهید نداده که اینگونه هزینه شود.
گشت ارشاد را اگر قرار بر ماندن باشد به NGOها بسپارید، بگذارید بجای دشمن جلوه دادن پلیس که حافظ ناموس و امنیت این مردم است و مأمن ملت است، دخترهای محجبه به مردم گل و روسری تعارف کنند بگذارید آنها را به عکس سلفی محجبه دعوت کنند بگذارید با زبان خودشان با آنها سخن بگویند. نگذارید این مردم یک چشمشان برای شهید کرمپور و عبدالهی بگرید و یک چشمشان برای مهسا و نیکا، و نامحرمان و دشمنان کاسه داغ تر از آش این ملت شوند.
یافته/به قلم؛ دکتر شیرزاد بسطامی
http://tamadonlor.ir/fa/News/18082/نگذارید-نامحرمان-کاسه-داغ-تر-از-آش-برای-این-ملت-شوند