25 اردیبهشت مصادف بود با روزبزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی وادای احترام به شاهنامه
احساس به فردوسی حس میهن دوستی هرایرانی رابرای احیای ایران برانگیخته می کند.اقوام وگروه های شهری وروستایی درمناطق مختلف ایران به اشکال گوناگون با شاهنامه رابطه برقرارمی کنند تاحدی که شاهنامه رابه زبان بومی خود نیز ترجمه کرده اند ولی گمان نمی کنم درکل پهنای ایرانشهرهیچ قومی به اندازه لران رابطه ایی اینچنین زنده وحماسی باشاهنامه داشته باشند .
میرجلال الدین کزازی شاهنامه پژوه مشهور یکبار به درستی گفته بود شاهنامه فردوسی از شرق ایران برخاست ولی درقلب قوم لرنشست ؛فردوسی اگرزنده بودبه لرهاآفرین می گفت.
برای ادای احترام به فردوسی ذکرچند نکته درباره او خالی ازلطف نیست:
1_همگان معترفندکه فردوسی اولین کسی است که زبان فارسی را روی زبان مردم امروزگذاشت،ایرانیان را بااساطیرایرانی آشناکردودراحیای مدنیت سرکوب شده ایران نقشی کلیدی ایفاکرد .
2_فردوسی اهل خراسان وشرق ایران بوده ولی زبان فارسی دری ریشه درپارسی باستان وایران جنوب غرب غربی (زاگرس)داشته است؛زیستگاه کهن قوم لر ایران جنوب غربی است وبرخی زبان لری رانزدیک ترین زبان به پارسی باستان می دانند.
3_فردوسی یک ادیب حماسه سراست و شاهنامه او یک اثر سترگ حماسی است و درجهان اثری است همسنگ آثار هومر دریونان وانئه ایدویرژیل درروم باستان؛ یونانیان ورومیان به وقت شنیدن اشعار حماسی هومروویرژیل برانگیخته می شده ودر بین ایرانیان خصوصالران نیز برای پهلوانان شاهنامه به همینگونه؛البته این شوق برخلاف یونان وایتالیا در ایران نمرده است ودرکمتر کشوری اینگونه ویژگی برفرهنگی حاکم است سند آن حضورزنده شاهنامه بین ایلات لراست .
4_رابطه ایلات لر باشاهنامه فردوسی چیزی منحصر به فرددرجهان ایرانی است ودرهیچ کجای پهنه فرهنگی ایران زمین وحتی ملل صاحب حماسه یافت نمی شود؛درواقع چیزیست فراتر از نقالی های قهوه خانه ایی وشهری ودانشکده های تاریخ وادبیات.
یک لرایلیاتی به خاطر تجربه روح حماسی اش درکوهستانهای زاگرس چونان یک پهلوان دلیربا فردوسی وشاهنامه اش رابطه برقرار می کند و گویی دردرون شاهنامه به سرمی بردیاازشکم زنان شاهنامه به دنیاآمده است .
5_سالهاپیش درفصلنامه لرستان شناسی شقایق مقاله ایی ازلرپژوه شهیر سکندر امان الهی بهاروندخواندم که نوشته بود شاهنامه خوانان لرستانی وقتی درکنار آتش تژگاه ها داستان های شاهنامه را می خواندندبه گاه جنگ ورزم پهلوانان ادامه مطلب:مردان ایل برانگیخته شده وشمشیرهابر می کشیده وباسایه ها می جنگیدندوبه گاه مرگ پهلوانان ازجمله سهراب می گریستندوزنان ایل گریه کنان مویه سرمی داده اند.
6_برخی محققین می گویندلرهای قدیم به وقت نبردباطنین سازوصدای شاهنامه خوانان آنچنان برانگیخته می شدندکه هچون پهلوانان شاهنامه دربرابردیوهاولشکرتوران جلوه می کردند.
باز امان الهی بهاروندآورده است که درزمان قشون کشی رضاشاه امرای لشکر اودستورداده بودندکه گلوی شاهنامه خوانان ایلات لرراببرندتادیگرتفنگچی های ایل احساساتی نشوندواسکان وتخت قاپو اجراشود.
همین روایت هم درخصوص ایلات بختیاری وبویری ورد زبان ها است .
7_نقالان ایلات لربا نقالان شهری متفاوت هستندوسبک وطنین خاص خودرادارند آنچنانکه به روح حماسی اثر فردوسی نزدیک ترند .
امافردوسی دشمنان زیادی هم داشته است ازسلطان محمود غزنوی گرفته تا دشمنان ومنتقدان عصرخودمان.
دونکته دراین باره :
نکته اول:فردوسی پس ازاتمام شاهنامه تحقیروطردشدن ازدربارسلطان محمودغزنوی اثرسترگ خودرا به شهریار باوندی شاهک خاندان وسلسله باوندیان درسوادکوه تقدیم کردبا این باور که این کتاب درباره اجداد توست. به گفته محققان سلسله باوندیان نسبشان به ساسانیان می رسیده وپس از حمله اعراب به مدت هفتصد سال برمناطق شمالی ایران سلطنت کردند.
گویابسیاری ازاین طایفه درمناطق لرنشین ساکن شده اند.
نکته دوم: سالهاپیش شاملوی شاعر فروسی را کوبید واوراابولقاسم خان مشنگ خواند وپنبه حکیم طوس را حسابی زد؛شیفتگان فردوسی برعلیه نقد شاملوشوریدندولی هیچکدام جواب درست وحسابی به نقد شاملو ندادند(البته این نظرمن است)به جز شادروان داریوش شایگان که در یک مصاحبه گفته بود اسطوره های ما ساختارشکنی نشده اند،شاملو خواست شاهنامه راساختارشکنی کند ولی بضاعتش را نداشت .
ازنظرشایگان نقد شاملوبه فردوسی ساختارشکنی بوده که به گفته این فیلسوف،شاملودراین اقدام خودظاهرا چون بضاعتش رانداشت شکست خورد ودوستاران فردوسی رابرعلیه خود شوراند.امارابطه لرهاباشاهنامه نمی تواندساختارشکنی شود.چون بروجودشان حس اساطیری جاریست وساختارذهنشان جهانرا از دریچه اساطیری می بینندکه فردوسی شاهنامه رابرپایه آنهاسراییده است به همین دلیل هم برقلب قوم لرنشست
یاداشت:رضاجودکی نژاد/پایگاه خبری تمدن لر