زندگی‌نامه شهید محمود ویسکرمی
شنبه 6 دي 1399 - 20:06:32

پاسدار شهید محمود ویسکرمی در سال 1341 در دهکده دمرود یکی از توابع بخش ویسیان خرم‌آباد چشم به دنیا گشود شهید در سن هفت‌سالگی به مدرسه رفت و تا سال اول دبیرستان به تحصیل خود ادامه داد شهید در تمام زندگی و از همان اوایل کودکی علاقه خاصی به جمهوری اسلامی داشت به دنبال جنگ تحمیلی عراق بر ایران مشتاقانه به جبهه‌های جنگ رفت و پس از 6 ماه لقب شهید زنده به خود گرفت و به میان خانواده خود برگشت اما طولی نکشید که دوباره به جبهه برگشت و پس از یک ماه و چندی مقاومت دلیرانه در منطقه شیب بیسان دلیجان درحالی‌که با چند تن از هم‌رزمان خود مشغول تعقیب نیروها و مواضع دشمن بود در منطقه مین‌گذاری دشمن به درجه رفیع شهادت نائل گردید و با خون خود مهر تائیدی به جنایت آمریکا و صدام زد از خصوصیات بارز شهید خنده‌رویی و خوش‌اخلاقی ایشان با دوستان و خانواده و همکلاسی‌های خود و سایرین بود و یک خاطره‌ای که از این شهید مانده بر جای این بود که قبل از شهادتش خود جایگاه ابدیت را انتخاب کرده است و همیشه با محرومین بود و با آنان درد و دل می‌کرد و عاقبت جان خود را درراه اسلام و محرومین فدا کرد.

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید محمود ویسکرمی

قبل از همه چیز وصیت‌نامه را با نام خداوند متعال و یکتا شروع می‌کنم با درود بر امام خمینی عزیز نور چشم امت اسلامی و با سلام بر همه شهیدان اسلام بخصوص شهیدان جنگ تحمیلی.

و با درود بر همه رزمندگان اسلام

خدمت پدر عزیزم از جان خودم عزیزتر سلام می‌رسانم.

باری پدر جان از درگاه خداوند آرزوی سلامتی برای شما را دارم و امیدوارم که حالت خوب باشد باری پدر جان اگر احوالات اینجانب پسرت را خواسته باشی به دعا گوئی شما مشغول می‌باشم.

خدمت مادر مهربانم و زحمت کشم سلام.

چقدر زحمت کشیدی تا من را بزرگ کردی، مادر جان نمی‌دانم چطور جواب زحمتهای شما را بدهم در کوچکی شما را خیلی اذیت کرده‌ام و علتش نادانی من بود خلاصه مادر مهربانم اگر زنده ماندم تا می‌توانم با شما مهربانی می‌کنم تا شاید بتوانم کمی از زحمتهای شما را جوابگو باشم.

خداوند مرا در قیامت ببخشد اما مادر جان اگر شهید شدم و سعادت شهید شدن درراه خدا را داشتم مرا ببخش شاید من بتوانم جوابگوی پروردگار و پیغمبر اسلام باشم مادر جان نمی‌دانی من چقدر شما را دوست دارم خیلی اشتباه کرده‌ام بعضی وقتها شما را از خودم ناراحت کرده‌ام و حرف شما را قبول نمی‌کردم مادر جان اگر من شهید شدم برای من گریه نکنی اگر شما گریه کنید منافقها و دشمنان اسلام و شریعت محمد (ص) خوشحال می‌شوند.

مادر جان انسان باید افتخار کند که درراه اسلام و قرآن و درراه جمهوری اسلامی شهید شود مگر آنهایی که شهید شدند پدر و مادر نداشتند؟ چرا داشتند و افتخار کردند که فرزندانشان درراه اسلام شهید شدند.

پس امیدوارم برای من گریه نکنید و صبر اسلامی داشته باشید و همیشه برای امام خمینی دعا کنید.

در پایان یک وصیت دیگر به پدرم دارم. پدر جان اگر من شهید شدم مرا در قبرستان ده خودمان به خاک بسپارید و به دوستان بگوئید جمعه‌ها به سر مزارم بروند و فاتحه بخوانند دیگر حرفی ندارم امید است همگی شما خدمتگزارانی صادق برای اسلام و مسلمین باشید همگی شما را به خدا می‌سپارم.



http://tamadonlor.ir/fa/News/8260/زندگی‌نامه-شهید-محمود-ویسکرمی
بستن   چاپ